گفت: مگر قرار نبود آقای روحانی گزارش فعالیتهای 100 روزه دولت یازدهم را به مردم ارائه کنند؟
گفتم: نه فقط گزارش فعالیت 100 روزه بلکه قرار بود از یک گشایش اقتصادی کوتاه مدت هم خبر بدهند.
گفت: ولی به جای گزارش فعالیت 100 روزه دولت یازدهم، به اعتراض و انتقاد از دولتهای نهم و دهم پرداختند.
گفتم: سه مجری صدا و سیما هم به جای اینکه بیطرف باشند در یک اقدام هماهنگ با رئیسجمهور در سیاهنمایی 8سال گذشته همخوانی میکردند.
گفت: دولت دهم اگرچه مخصوصا در ماههای آخر اشکالات فراوانی داشت ولی خدماتی که در مجموع انجام داده است با هیچیک از دولتهای قبلی قابل مقایسه نیست.
گفتم: ظاهرا همه برای سیاهنمایی دست به دست هم داده بودند تا از موضوع اصلی و پرسشهای اساسی طفره بروند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: از شخصی پرسیدند دو دو تا؟ گفت؛ پس چند تا؟!
خوشخیال (گفت و شنود)
گفت: برنامه مستند صدا و سیما درباره جنایات فتنهگران در روز عاشورای سال 88 بدجوری اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی را عصبانی کرده است.
گفتم: چشمشان کور، آن روزها که برای آمریکا و اسرائیل پادویی میکردند باید به رسوایی این روزها و داغ ننگ وطنفروشی که بر پیشانی آنها نوشته شده و پاک نشدنی است هم فکر میکردند.
گفت: برخی از عوامل فتنه گفتهاند، تازه داشتیم این تصور را مطرح میکردیم که ماجرای سال 88 فقط یک اختلاف نظر بوده است ولی مستند صدا و سیما همه چیز را به هم ریخت.
گفتم: مگر ماجرای وطنفروشی و جنایت آنها در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با آنهمه اسناد موجود قابل انکار است.
گفت: چه عرض کنم؟! شاید تصور کردهاند که میتوانند ماجرای آن جنایت را تحریف کنند.
گفتم: دانشآموزی به مادرش گفت؛ دعا کن تا فردا صبح قله دماوند 21 متر کوتاهتر شود! مادرش پرسید؛ چرا؟ برای چی؟ و دانشآموز خوشخیال گفت؛ آخه در ورقه امتحانی ارتفاع قله دماوند را به جای 5681 متر، 5660 متر نوشتهام!!
گفت: رسانههای آمریکایی و اروپایی پیشبینی کرده بودند که مراسم 13 آبان امسال کمرنگتر از سالهای گذشته برگزار خواهد شد!
گفتم: ولی دیروز بعد از انجام مراسم همین رسانهها نظیر آسوشیتدپرس، فرانسپرس، سی.ان.ان، بیبیسی، دویچهوله و... اعتراف کردند که مراسم امسال در طول سالهای گذشته بینظیر بوده و شعار مرگ بر آمریکا پرشورتر از همیشه تکرار شده است.
گفت: از رو که نمیروند! باز هم از چند روز دیگر ادعا میکنند که مردم ایران نسبت به آمریکا خوشبین شدهاند! قرار است شعار مرگ بر آمریکا حذف شود! و...
گفتم: عادت کردهاند که همه واقعیتها را به نفع خودشان تفسیر کنند. از یارو پرسیدند دودوتا چند تا میشه؟! یک کمی فکر کرد و پرسید؛ میخوای بخری یا میخوای بفروشی؟!
گفت: اسناد موجود نشان میدهد که نویسنده مقاله موهن روزنامه بهار، یار غار رئیس اداره سوم ساواک بوده است.
گفتم: همین سرلشکر منصور قدر، سفیر رژیم شاه در لبنان، در مقدمه کتاب خود از «مساعدتهای بسیار ارزنده علیاصغر غروی» تشکر و قدردانی کرده است.
گفت: عضو نهضت آزادی هم که بوده است و به نفع وهابیها و سلفیها هم که فعالیت کرده است و...
گفتم: در مجلس خواستگاری، مادر داماد به مادر عروس گفت؛ کبریت دارید؟ داماد میخواهد حشیش بکشد. مادر عروس با تعجب گفت؛ مگر معتاد است؟ مادر داماد گفت؛ نه! عرق خورده هوس حشیش کرده! پرسید؛ عرقخور هم هست؟ گفت؛ نه! در قمار باخته بود، ناراحت شده بود! پرسید؛ پس قمارباز هم هست؟ و راه افتاد که برود. مادر داماد گفت؛ میروی کبریت بیاوری؟ مادر عروس گفت؛ میرم آرپیجی بیارم بزنم توی ملاج این هیولا...!
گفت: در جلسه علنی دیروز مجلس در حالی که وزرای پیشنهادی و یا نمایندگان موافق و مخالف سخنرانی میکردند، بسیاری از نمایندگان مشغول صحبت کردن با یکدیگر بودند.
گفتم: شاید از قبل میدانستند که سخنرانان میخواهند چه چیزی بگویند!
گفت: مرد حسابی! از کجا میدانستند؟! باید به حرفها دقت میکردند تا برای رای دادن اطلاع کافی داشته باشند، ولی انگارنهانگار که سخنران برای آنها حرف میزند.
گفتم: چه عرض کنم؟! نیمه شب بود و اتوبوس در جاده حرکت میکرد. یکی از مسافران وقتی دید بیشتر مسافرها خوابیدهاند، پیش راننده رفت و گفت: داداش! همه خوابیدهاند، تو برای کی اینجور با دقت داری رانندگی میکنی؟!
گفت: هر روزی که میگذرد نظر آقای زیباکلام درباره ضرورت مذاکره و رابطه با آمریکا بیشتر اثبات میشود!
گفتم: مرد حسابی! چرا پرت و پلا میگویی؟ اتفاقاً هر روز که میگذرد پرده جدیدتری از کینهتوزی و خباثت آمریکا علیه ایران و مردم ایران آشکار میشود.
گفت: ولی ایشان گفته بود که میتواند دهها نمونه از فواید رابطه با آمریکا را بشمارد!
گفتم: راست میگوید! مثلاً همین دیروز نمایندگان مجلس از وزارت خارجه خواسته بودند به خاطر اهانت وندی شرمن به مردم ایران، سفیر سوئیس را احضار کند. خب! اگر خودمان با آمریکا رابطه داشتیم و سفیر آمریکا را احضار میکردیم که خیلی راحتتر بود!
گفت: ولی آقای زیباکلام اهانت وندی شرمن را محکوم کرده است!
گفتم: سهواللسان بوده! نباید فراموش کرد که آمریکا خیلی از ما جلوتر است. مثلاً؛ آنها در سال 2013 هستند و ما هنوز سال 1392 را هم تمام نکردهایم!
گفت: روزنامه حامی آقای هاشمی درباره این ادعا که «حضرت امام(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بودند» از وی سؤال کرده و ایشان گفته است؛ این مطلب بدون هماهنگی من روی سایت رفته بود!
گفتم: ولی چند هفته است که سایت آقای هاشمی روی این ادعا مانور میدهد، چطور روزنامه حامی ایشان تازه به فکر این سؤال افتاده است؟!
گفت: علاوه بر این، ادعای ایشان طی چند هفته اخیر تیتر اول همه روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و تفسیر و تحلیل رسانههای خارجی بوده است. یعنی این روزنامه تا حالا متوجه هیچکدام از این موارد نشده بود؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند؛ متوجه شدی که دیشب زلزله آمده بود؟! گفت؛ نه! من رویم آن طرف بود!
گفت: قیمت آب هم گران شد.
گفتم: خب! که چی؟!
گفت: چند هفته قبل تخممرغ و کره و شیر هم گران شده بود.
گفتم: زبونتو گاز بگیر! گرون نشده، اسم این اصلاح تعرفه است! مثل اینکه هنوز پیام اصلاحات رو درک نکردی!
گفت: ولی قرار بود مقابله با گرانی در اولویت برنامهها باشه. اما، از قرار معلوم، شدت عزل و نصبها وقتی برای رسیدگی به معیشت مردم باقی نگذاشته است.
گفتم: چه عرض کنم؟! به مصداق شعر دستکاری شده حافظ؛
«مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش»
گفت؛ دنیا شده از مشکل پُر، اینهم روُش!
گفت: اصحاب فتنه و سایتهای اجارهای از نظر کیهان درباره این که ابراز نگرانی نتانیاهو از روند مذاکرات نیویورک دروغ است بدجوری عصبانی شدهاند.
گفتم: آیا هیئت اعزامی ایران، در سفر نیویورک، علیه اسرائیل موضع جدیدی گرفته بود که تاکنون سابقه نداشته باشد؟!
گفت: معلوم است که نه!
گفتم: مگر تائید هولوکاست و اشاره تلویحی به موجودیت اسرائیل در سفر نیویورک و این ادعا از سوی یکی از حامیان اصلی دولت که با اسرائیل سر جنگ نداریم! به نفع اسرائیل نبود؟
گفت: البته که بود!
گفتم: خب! با این حساب نتانیاهو بایستی از خوشحالی با دُمش گردو بشکند نه این که به قول آقایان، عصبانی باشد!
گفت: ایول! پس تیتر کیهان دقیقا به خال خورده که آنها به جای اینکه برای نفی نظر کیهان دلیل بیاورند، فقط فحش و ناسزا نثار میکنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! عدهای به یک قلعه حمله کرده بودند. سنگی که یکی از نگهبانان قلعه پرتاب کرده بود، به سر یکی از مهاجمان اصابت کرد و یارو با عصبانیت فریاد زد؛ مرد حسابی! مگر سپر به این بزرگی را نمیبینی که سنگ را به سر من میزنی؟!
گفت: بالاخره معلوم نشد آقای روحانی درخواست تماس تلفنی با اوباما را کرده است یا اوباما پیشقدم شده بود؟
گفتم: آقای ظریف گفته است حرف آمریکاییها که میگویند درخواست برای تماس تلفنی از طرف آقای روحانی بوده است، اعتبار ندارد.
گفت: وقتی حرف رئیسجمهور آمریکا در این حد و اندازه هم اعتبار ندارد، پس آقایان با چه تحلیل و توجیهی به آمریکا اعتماد کرده و این همه درباره آن تبلیغ میکنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! آدم قالتاقی از خیلیها پول قرض گرفته و پس نمیداد. قاضی حکم کرد فردا او را سوار یک الاغ کنند و در شهر بگردانند و جار بزنند که او آدم قالتاقی است و بدهیهای خود را نمیپردازد. غروب فردا صاحب الاغ که یک روز او را در شهر گردانده و جار زده بود از او کرایه الاغ را خواست و یارو گفت؛ مرد حسابی! از صبح تا حالا داری جار میزنی که من بدهی خود را نمیدهم حالا با چه رویی کرایه خرت را میخواهی؟!
گفت: یک سایت اجارهای که دیدگاه و نظرات اصحاب فتنه را منتشر میکند از اینکه روحانی با اوباما ملاقات نکرده است بدجوری دلخور شده نوشته است«دستندادند ولی تابو را شکستند»!
گفتم: کاخ سفید رسماً از روحانی برای ملاقات با اوباما دعوت کرده بود ولی رئیس جمهور کشورمان حاضر به این ملاقات نشد. بنابراین کدام تابو شکسته شده است؟!
گفت: چه عرض کنم؟! فتنهگران با این حرفها دارند به خودشان دلداری میدهند!
گفتم: دانشآموزی که در امتحانات پایان سال رفوزه شده بود به پدرش گفت؛ بابا جون، مژده! امسال فقط در یک درس تجدید شدهام. پدرش گفت؛ خب! خیلی بهتر از پارساله که 8 تا تجدید آورده بودی و پرسید حالا از کدوم درس تجدید شدی؟ و دانشآموز گفت؛ معدل!
گفت: یکی از ضدانقلابیون فراری که به آمریکا پناهنده شده خطاب به سران فتنه نوشته است «باید این واقعیت را بپذیریم که من و شما خیلی از جوانان طرفدار انقلاب در ایران عقب هستیم. آنها از هوش فراوانی برخوردارند».
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: نوشته است؛ وقتی خبر پیشرفتهای ایران را میشنوم که توسط همین جوانان طرفدار انقلاب صورت گرفته است، هم به خودم و هم به شما لعنت میفرستم که با راهاندازی جنبش سبز(!) به آنها خیانت کردیم، آقایان خاتمی و موسوی و کروبی باور کنید که ما عقب افتادهایم.
گفتم: راست میگه؛ طرف میگفت؛ بچه من 8 سالشه از من تبلت میخواد، بهش گفتم؛ ما که 8 سالمون بود پشت دستمون رو گاز میگرفتیم که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه!
گفت: مدعیان اصلاحات بدجوری به خانم الهه راستگو حمله کرده و به ایشان اهانت میکنند.
گفتم: خب! خانم راستگو مرتکب خطای بزرگی شده و کاسهکوزه اصلاحطلبان را شکسته است.
گفت: جرم ایشان فقط این است که حاضر نشده از استقلال نظر و آزادی اندیشه خود دست بکشد و به همین علت او را از جبهه اصلاحات اخراج کردهاند.
گفتم: ایشان دو گناه بزرگ مرتکب شده است. اول آن که در جبهه اصلاحات دنبال آزادی اندیشه و استقلال رأی بوده است و دوم این که نام او «راستگو» است.
گفت: یعنی مدعیان اصلاحات همین یک «راستگو» را هم که در میان خود داشتند، اخراج کردهاند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از دروغگویی پرسیدند آیا در تمام طول عمر خود یک حرف راست زدهای؟ فکری کرد و گفت؛ اگر بگویم آری، یک دروغ دیگر گفتهام!
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات با وجود آن همه جنایات و آدمکشیهای آمریکا هنوز هم در انتظار مذاکره و رابطه با آمریکا هستند!
گفتم: به قول سعدی؛
«بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ»
گفت: یعنی از توطئه اخیر آمریکا در مصر که حسنی مبارک جنایتکار را آزاد کرده و رئیس جمهور منتخب مردم را زندانی کرده و اینهمه خون مردم بیگناه را بر زمین ریخته عبرت نمیگیرند؟ و یا از جنایت شرمآورش در سوریه و...
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به دوستانش میگفت؛ دیروز در یک مجله آثار و عواقب خطرناکی درباره مصرف تریاک نوشته بود. یکی از دوستانش گفت؛ پس حتماً تصمیم گرفتهای که دیگر تریاک نکشی؟ و یارو گفت؛ این چه حرفیه؟! تصمیم گرفتهام که دیگر مجله نخوانم!
گفت: رهبر حزب جمهوریخواه گفته است؛ فقط آمریکا این قدرت را دارد که جلوی بشار اسد را بگیرد!
گفتم: چه غلطهای زیادی؟! خب! دیگه چی؟!
گفت: میگوید عربستان و ترکیه و قطر نشان دادند که توان این کار را ندارند و آمریکا باید خود وارد میدان شود!
گفتم: آمریکا هم در عراق و افغانستان نشان داد که از این جربزهها ندارد. تازه الان آمریکا خیلی ضعیفتر از آن وقتهاست.
گفت: حیوونکی قمپز در کرده!
گفتم: میگویند یکی از راهزنان با نوچههایش در کویر نشسته بود. ناگهان بادی وزیدن گرفت و تعدادی از نوچهها را با خود برد. بقیه با غرور گفتند؛ معلوم میشود ما خیلی قویتر از آنها هستیم و سرکرده راهزنان گفت؛ نه خیر! چون ما سوراخ هستیم، باد ما را قابل نمیداند و از ما عبور میکند!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: شخصی به نام «محمود سریعالقلم» در مصاحبه با یک ماهنامه وابسته به جبهه اصلاحات گفته است «باید همه خوشحال باشیم که بالاخره بعد از یک و نیم قرن افراط و تفریط، ما ایرانیان به کانونی تحت عنوان «اعتدالگرایی» رسیدهایم»!
گفت: یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و همه سالهای حماسی پس از آن از نوع افراط و تفریط بوده است؟! اصلاً این یارو کی هست؟!
گفتم: اختیار دارید! این حرفها چیه؟! ایشان با حکم آقای روحانی به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور انتخاب شده است!
گفت: آقای روحانی که خودش را فرزند انقلاب میداند، چرا این آدم بیسواد و دم دستی را، آنهم به عنوان مشاور ویژه خود انتخاب کرده است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از آدم بیسوادی پرسیدند کجا مشغولی؟ گفت؛ در شرکت کامپیوتری و شبکه اینترنتی «اَپل» کار میکنم! گفتند، تو که سواد معمولی نداری چطور آنجا استخدام شدهای؟! و یارو گفت؛ کار من نیازی به سواد ندارد، من فقط سیبها را گاز میزنم!
* توضیح آن که آرم «اَپل» یک سیب گاز زده است.
گفت: برخی از وزرای پیشنهادی که سابقه حضور در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را در کارنامه خود دارند، ادعا میکنند که با فتنه همراه نبودهاند!
گفتم: ولی شواهد موجود و اسناد مکتوب و مضبوط درباره حضور مجرمانه آنها در فتنه 88 کمترین تردیدی باقی نمیگذارد.
گفت: چه عرض کنم؟! حضور آنها در فتنه که مشخص است و اگر با آن مخالف بودهاند چرا هیچ نشانهای از مخالفت آنها دیده نمیشود؟!
گفتم: بعد از پیروزی انقلاب به یکی از افراد مطرح در دوران طاغوت گفتند؛ چرا در مقابل آنهمه جنایات و قتلعام مردم از سوی رژیم آمریکایی شاه سکوت کرده بودی؟ گفت؛ اختیار دارید، من چند نامه خیلی تند علیه شاه نوشتم. گفتند؛ پس چرا هیچ اثر و نشانهای از آن وجود ندارد؟! گفت؛ خب! برای این که نامهها را نفرستادم!
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him